نقش انگلیس و آمریکا در شکلگیری رژیم غاصب اسرائیل
مرکز بررسی اسناد تاریخی
تاریخ انتشار: 10 آبان 1402
https://historydocuments.ir/?page=post&id=1403
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
همواره رنج «دیگری» اهمیت ناچیزی دارد
از نازیسم هایدگری تا صهیونیسم هابرماسی
۲۸ مرداد ۱۴۰۳ | ۱۸:۰۰ کد : ۲۰۲۷۷۴۵ اخبار اصلی اروپا خاورمیانه
حمید دباشی می نویسد: برای اوباشان جنگی ایالاتمتحده، اروپا، استرالیا و کانادا که تماما حامیان اسراییل هستند، ما مردمان بیپناه جهان، درست مانند فلسطینیان، به حساب نمیآییم و بهرسمیت شناخته نمیشویم.
از نازیسم هایدگری تا صهیونیسم هابرماسی
نویسنده: حمید دباشی, استاد دانشگاه کلمبیا
منبع:
http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/2027745/
منبع اصلی:
https://www.middleeasteye.net/opinion/war-gaza-european-philosophy-ethically-bankrupt-exposed
Thanks to Gaza, European philosophy has been exposed as ethically bankrupt
Hamid Dabashi
18 January 2024 09:17 GMT | Last update: 7 months 4 days ago
From Heidegger's Nazism to Habermas's Zionism, the suffering of the 'Other' is of little consequence
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/2027690/
معضل صهیونیستی
آیا مشکل واقعا بنیامین نتانیاهو است؟
۲۴ مرداد ۱۴۰۳ | ۱۶:۰۰ کد : ۲۰۲۷۶۹۰ اخبار اصلی خاورمیانه
نویسنده خبر: علی مفتح
بخشی از مقاله:
دیپلماسی ایرانی: مدت هاست که در برخی از تحلیل ها در عرصه بین المللی شاهد عرضه واقعیت به شکلی هستیم که گویی جامعه صهیونیستی با جنگ مخالف است و بنیامین نتانیاهو بخاطر اجتناب از دادگاه و دستگیری به دنبال کشتار فلسطینیان است. این تحلیل اولا در صورتی می تواند درست باشد که شاهد تغییر در سیاست های اشغالگرانه رژیم صهیونیستی در طول ۷۶ سال تا به امروز بوده باشیم. بعلاوه، تنها در صورتی می توان تحلیل هایی که بر روی بنیامین نتانیاهو تمرکز می کنند را قبول کرد که جامعه صهیونیستی، به شهادت آمار، مخالفت خود را حداقل با نسل کشی اخیر (و در شرایط مطلوب با نسل کشی، اشغالگری و ترور به عنوان سیاست صهیونیستی) که به یک سالگی خود نزدیک می شود اعلام کند.
هدف این مقاله یادآوری این نکته است که ترسیم واقعیت با تاکید بر روی نقش بنیامین نتانیاهو به عنوان نقش بد داستان یا از روی بی توجهی و یا از روی عدم آگاهی صورت می گیرد. احتمال سومی هم به ویژه در میان بسیاری از کارشناسان و رسانه های غربی وجود دارد و آن تلاش برای تطهیر رژیم صهیونیستی در آینده و پس از پایان این دوره از نسل کشی است.
نظر اینجانب:
این مقاله تحلیلی عالی بر تبلیغات و تحلیل های مربوط به سیاست و ماهیت رژیم صهیونیستی می باشد و به درستی تاکید می کند که سبعیت و بی رحمی منحصر به نتانیاهو یا چند مقام دیگر اسرائیلی نمی شود، بلکه جنایت و نسل کشی و خصومت با ایران و مسلمانان، ویژگی ذاتی و سیاست ثابت صهیونیست ها می باشد.
آقای مفتح در باره هدف پنهانی یا نادرست تبلیغات و تحلیل هایی که با تخریب ظاهری نتانیاهو و معرفی او به عنوان عامل و مقصر اصلی جنایات و نسل کشی در غزه در صدد تطهیر جامعه صهیونیستی می باشند، هشدار داده و بسیار خوب روشنگری می کند.
Xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1403/05/13/3133044/
خلاصه بحران راهبردی و آینده تاریک اسرائیل در ۱۷ نکته
۱۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۵ اخبار بین الملل اخبار آسیای غربی
یک مقام سابق امنیتی رژیم صهیونیستی با تأکید بر اینکه ایران در موقعیت بسیار خوبی قرار دارد و قدرت این کشور و متحدان آن بسیار بیشتر از اسرائیل است، به ۱۷ نکته که بیانگر بحران عمیق این رژیم است اشاره کرد و درباره عواقب جنگ منطقهای برای آن هشدار داد.
Xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
https://www.globalresearch.ca/hamas-won-hezbollah-won/5864848?pdf=5864848
Has Hamas Won? Has Hezbollah Won? “The Campaign to Vanquish Iran”
Speaking from Tehran, Prof. Mohammad Marandi Explains the Position of the Iranian Government as It Prepares to Exact Punishment on Israel for Its Assaults on the Islamic Republic
By Prof. Anthony J. Hall
Global Research, August 11, 2024
Region: Middle East & North Africa
Theme: Intelligence, US NATO War Agenda
In-depth Report: IRAN: THE NEXT WAR?
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
https://www.globalresearch.ca/zionist-project-over-applied-zionism-demonstrates-its-radical-extremism/5840124
Is the Zionist Project Over? Applied Zionism Demonstrates Its Radical Extremism
By Prof. Anthony J. Hall Global Research, November 15, 2023
Region: Europe, Middle East & North Africa Theme: Intelligence In-depth Report: PALESTINE
Xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
https://www.globalresearch.ca/growing-menace-zionism-christian-zionism/5838552?pdf=5838552
The Growing Menace of Zionism and Christian
Zionism
It's Time to Face the Reality
By Prof. Anthony J. Hall
Global Research, November 03, 2023
Region: Europe, Middle East & North Africa
Theme: History, Law and Justice
In-depth Report: PALESTINE
Xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
https://www.presstv.ir/Detail/2024/08/01/730496/assassination-hamas-leader-ismail-haniyeh-act-zionist-terrorism
By Iqbal Jassat
If terrorism is to be defined as accurately and precisely as possible, look no further than the horrific conduct of the rogue, genocidal, settler-colonial Israeli regime.
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
https://www.globalresearch.ca/israeli-war-crimes-surgical-strikes-against-palestinian-children/5312787
History of Israeli War Crimes, “The Killing of Children has been Persistent”: “Surgical Strikes” against Palestinian Children in 2008-2009. Felicity Arbuthnot
The “International Community” Also Lies Buried
By Felicity Arbuthnot
Global Research, August 08, 2024
Global Research 24 November 2012
Region: Middle East & North Africa
Theme: Crimes against Humanity
In-depth Report: PALESTINE
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
https://www.aljazeera.com/news/longform/2024/11/20/an-a-z-of-the-children-israel-killed-in-gaza
A to Z of children Israel killed in Gaza
By Mohammed Haddad and Alia Chughtai
Published On 20 Nov 2024
20 Nov 2024
The Gaza Strip is a graveyard for thousands of children, the United Nations has said.
Since October 7, 2023, Israel has killed at least 17,400 children in Gaza, according to Palestinian officials.
That is one child killed every 30 minutes.
Thousands more are missing under the rubble, most of them presumed dead.
The surviving children, many of whom have endured the traumatic impact of multiple wars, have spent their lives under the shadow of an Israeli blockade, influencing every aspect of their existence from birth.
Among the documented children killed, there are at least:
710 babies below the age of one
1,793 toddlers (1-3 years old)
1,205 preschoolers (4-5 years old)
4,205 primary school children (6-12 years old)
3,442 high school children (13-17 years old)
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
نقش انگلیس و آمریکا در شکلگیری رژیم غاصب اسرائیل
چکیده:
مطالعه و بررسی تاریخ تحولات و روابط بینالمللی بالاخص در منطقه خاورمیانه، به طور مشخص بیانگر کارکرد وسیع دولتهای استکباری در این ناحیه است. زخم دیرین اشغال فلسطین گواه صادقی بر این مدعاست که استعمارگران منافع خود را در نا آرامی این منطقه مهم و استراتژیک میدانند و حمایت از دولت جعلی اسرائیل بهره وافر کارترهای بزرگ جهانی را به همراه داشته است و نا امنی در این حوزه بسیار برای آنها سود آور بوده و رژیم غاصب اسرائیل مدار این توطئهها و نقطه ثقل این منافع است. آشنائی با چگونگی شروع این نقشه زیرکانه ولی به غایت ظالمانه هدفی است که مقاله نسبتا مختصر زیر در صدد آن است.
******
مختصری از تاریخ اشغال فلسطین و نقش انگلیس و آمریکا
پس از انقلاب صنعتی، چهرۀ اروپا به سرعت دگرگون شد و اروپاییان در رشتههای مختلف علوم و فنون بر مسلمین پیشی گرفتند. در این زمان شرق به خواب طولانی فرو رفته بود ولی اروپا با پیدایش صنایع و تولید انبوه و اشباع بازار داخلی خود نیاز به بازار خارجی برای صدور مازاد تولید و نیز تهیه مواد خام پیدا کرده بود و دوران استعماری و دستاندازی به سرزمینهای دیگر را آغاز نموده بود.
اواخر قرن نوزدهم شورشهایی در فلسطین برپا شد و انگلستان که در این سالها مدافع عثمانی بود، ناگهان تغییر روش داد و در برابر عثمانی قرار گرفت و از شورشیان حمایت کرد. زیرا در این زمان هندوستان مهمترین مستعمره انگلیس و منبع قدرت و ثروت آن بود و برای حفظ هندوستان ناگزیر از تسلط بر ممالک آسیا و جلوگیری از خطر تهاجم روسیه و فرانسه (دو رقیب مقتدر اروپایی) به هند بود و باید بر کانال سوئز که دست عثمانی بود مسلط میشد. دولت انگلیس اعراب را در شورش علیه ترکهای عثمانی تحریک میکرد. از جمله «حسین، امیر مکه» را که نماینده عثمانی در حجاز و مردی جاهطلب بود تحریک کرد که با حمایت انگلیس از عثمانی، جدا شود.
در 1916 (1334ه ق) قرارداد «سایکس-پیکو» و «سازونوف» میان روسیه، فرانسه و بریتانیا، سه قدرت اصلی اروپا به امضا رسید که سرزمینهای تجزیه شده از عثمانی را میان خویش تقسیم کنند اما انگلستان که چندی بعد آن پیمان را مغایر با سلطه خود بر کانال سوئز دید در 1917 (1335ه ق) با استفاده از ضعف روسیه و انقلابی که در آن کشور به وقوع پیوست، از پیمان سرباز زد و فلسطین را تحت قیمومیت خویش درآورد. این اقدامات در شرایطی رخ داد که تقویت و ترویج اندیشه ناسیونالیسم به عنوان راهی برای تجزیه و تضعیف دولت عثمانی به شدت از جانب امپراطوری انگلیس پیگیری میشد.
اندیشه ناسیونالیسم که به تدریج در بسیاری از کشورهای مسلمان جایگزین هویت اسلامی گردید به عنوان اصلیترین حربه استعمار قرار گرفت و نتیجه آن رشد گرایشهای قومی و نژادی و دامن زدن به حرکتهای تفرقهانگیز و تجزیهطلبانه در سرزمینهای اسلامی به ویژه قلمرو دولت عثمانی بود. در همین راستا بود که ادعای موهوم وحدت نژادی یهودیان عالم که به لحاظ واقعیتهای تاریخی به شدت مخدوش و مردود است در انگلیس مطرح و دامن زده شد و عدهای از یهودیان، اندیشه ملت واحد یهود را مطرح و جهت تشکیل کشوری مستقل برای استقرار آن ملت، اقداماتی را شروع کردند که مورد تشویق و حمایت جدی دولت انگلیس قرار گرفت. این عده گرفتن کمکهای مالی از یهودیان ثروتمند را آغاز نموده و برای پیشبرد مقاصد خود حزبی را تشکیل دادند و نام صهیون را که نام کوهی در فلسطین است (و آرامگاه حضرت داود و حضرت سلیمان و عدهای از انبیای بنی اسرائیل در بالای آن قرار دارد) بر خود نهادند. اواخر قرن نوزدهم (1882-1898) اقداماتی توسط یهودیان ناسیونالیست برای مهاجرت و اسکان یهودیان به فلسطین انجام شد اما چون عدهای از روحانیون یهود از اهداف سیاسی آن و ارتباط این اقدام با برنامههای استعمارگران آگاه شدند و مخالفت کردند این اقدام نهضت صهیونی شکست خورد، اما در اوایل قرن بیستم با استفاده از سلطه انگلیس بر فلسطین، راه حل تشکیل یک کشور یهودی را در برابر ضدیت با یهودیان جهان و آزار آنان مطرح کرد زیرا رؤیای ایجاد کشور باستانی اسرائیل آرمان صهیونیزم است.
انگلستان نیز در این زمان به پایگاهی برای تداوم سلطه خود در این منطقه نیاز داشت. حزب صهیونی اگرچه با مخالفت سازمانهای یهودی دیگر با این طرح روبرو شده بود اما شاخههایی در ممالک اروپایی تأسیس کرده بود و تضمین نموده بود پس از خاتمه جنگ در صورتی که دولت عثمانی متحد آلمان، شکست خورد فلسطین تبدیل به مملکت یهود گردد چون تا پیش از جنگ جهانی اول بیتالمقدس رسماً دست عثمانیها بود. کوشش صهیونیستها نتیجهبخش بود و توانست نظر «لرد بالفور» وزیر خارجه انگلیس را جلب کند و در آمریکا هم موفق به جلب نظر رجال این کشور شد. سرانجام در نوامبر 1917 اعلامیه بالفور در مورد تصویب طرح تأسیس «کانون ملی یهود» در سرزمین فلسطین، در کابینه انگلیس منتشر شد. شریف حسین، امیر مکه خود متحد انگلیسها بود، از دولت انگلیس توضیح خواست و دولت مزبور پاسخ داد که تصمیم کمک به مراجعت یهود به فلسطین منافاتی با مالکیت اعراب بر فلسیطن ندارد. در این پاسخ از تشکیل دولت اسرائیل هیچ سخنی به میان نیامده بود. اواخر جنگ، قسمتی از فلسطین توسط لشکر یهود وابسته به سازمان صهیونیستی اشغال گردید که بازتاب نامطلوبی در اعراب داشت. از قبل هم گروههای کوچک یهودی به عنوان مستعمرهنشین در فلسطین اسکان داده شده بودند که اراضی عربهای محلی را میخریدند و مزارع یهودی ایجاد میکردند. در 25 آوریل 1920 متفقین و جامعه ملل، قیمومیت فلسطین را رسماً به دولت انگلیس واگذار کردند و آن را موظف نمودند که با تأسیس کانون ملی یهود، در اجرای اعلامیه بالفور کمک کند. در این زمان فقط 50 هزار یهودی در فلسطین وجود داشت اما به وسیله حکومت جدید که از سوی انگلیس به یک یهودی واگذار شده بود، باب مهاجرت یهودیان گشوده شد و جمعیت آنان فزونی گرفت که این امر شورش و مخالفت اعراب را موجب گردید. چرچیل وزیر مستعمرات انگلیس در واکنشی طی یک اعلامیه اظهار داشت که قصد ندارند سراسر خاک فلسطین را به یک کشور یهودی تبدیل کنند و مهاجرت فقط در حد تأسیس کانون ملی یهود و آنقدر که استطاعت اقتصادی فلسطین اجازه دهد دنبال خواهد شد.
سازمانهای خودمختار تجاری، اقتصادی و اجتماعی و حتی تروریستی یهود در فلسطین به سرعت تشکیل میشد که ثروتمندان یهود از سراسر دنیا به آنها کمک مالی میکردند. در این هنگام، اعراب ناهماهنگ و دچار تفرقه بودند و جز در شعار کمک دیگری به فلسطینیها نمیکردند. اعراب فلسطینی و مسیحیان اختلافات خویش را کنار نهاده و در برابر دشمن مشترک متحد شدند. در تابستان 1929 نخستین برخورد خونین میان اعراب فلسطینی و صهیونیستهای مهاجر درگرفت و صهیونیستها و سربازان انگلیسی با آتش گشودن به فلسطینیها حدود 351 تن را شهید، عدهای را مجروح یا دستگیر و عدهای را محکوم به حبس مادامالعمر و یا اعدام کردند.
در اواخر دهه 1920 تا 1936 قیام مسلحانه شیخ عزالدین قسام به وقوع پیوست و او با نیروهای انگلیسی و صهیونیستی به جنگ پرداخت که سرانجام خود و یارانش به شهادت رسیده و عدهای دستگیر شدند. در 1937 عبدالقادر حسینی رهبری مبارزات را در دست گرفت که او نیز پس از جنگهای زیادی همراه با یارانش به شهادت رسید. در 1944 حسین سلامه فرماندهی جنگ با نیروهای مشترک انگلیسی و صهیونیستی را به عهده گرفت که او نیز به شهادت رسید.
از دهه چهل مسئله عربی شد و در رأس مسایل بینالمللی قرار گرفت. دولت انگلیس در برابر این مبارزات و واکنشهای سیاسی اعراب، سرانجام مهاجرت بیرویه یهودیان را محدود کرد اما با مخالفت سرسختانه صهیونیستها و حتی اقدامات تروریستی آنها مواجه شد. در طول جنگ جهانی دوم آرامش نسبی بر فلسطین حکمفرما بود اما پس از این که دولت انگلیس در 14 مه 1948 (1367ه ق) به قیمومیت خود خاتمه داد و قشونش را از فلسطین خارج کرد در همان روز شورای ملی یهود در تلآویو تشکیل شد و موجودیت دولت اسرائیل را اعلام کرد. طبق هماهنگیهای قبلی چند ساعت بعد ترومن رئیسجمهور وقت آمریکا دولت جدید اسرائیل را به رسمیت شناخت و انگلیسیها هم در هنگام خروج، تجهیزات خویش را در اختیار آنان گذاشتند. از آن پس دخالتهای سازمان ملل در مورد فلسطین و پیشگیری از حملات صهیونیستها به فلسطینیها بیاثر گردید و صهیونیستهای غاصب شروع به تصرف شهرها و روستاها و اخراج فلسطینیها از خانه و کاشانهشان کردند و چون با مقاومت مردم فقیر و مظلوم مواجه گردیدند. جنایاتی مانند کشتار دهکده دیریاسین و کفر قاسم را در آوریل 1948 به راه انداختند که موجب گسترش وحشت فلسطینیهای بیپناه گردید و آنان هم به اردن میگریختند. ارتشهای عربی برای دفاع از فلسطینیها وارد عمل شدند اما اسرائیلیها با حمایت اروپا و آمریکا و ارسال سیل هواپیما و اسلحه به مقابله با اعراب پرداختند و در این نبرد، بیش از یک میلیون فلسطینی عرب آواره شدند.
دولت اسرائیل به طرحهای سازمان ملل برای تقسیم فلسطین به دو منطقه عرب و یهود که اورشلیم به هیچ یک از آنها تعلق نداشته باشد و تحت سرپرستی سازمان ملل، به صورت بینالمللی اداره شود و ... اعتنا نمیکرد. از آن سو گروهها و سازمانهای مختلف چریکی از فلسطینیان تشکیل میشد تا از حق طبیعی و مسلم خویش دفاع کنند. در 28 ماه مه 1964 کنگره فلسطین در شهر قدس تشکیل شد و تأسیس «سازمان آزادیبخش فلسطین» را اعلام نمود و ارتش آزادیبخش فلسطین تشکیل گردید که در نتیجه آن مبارزات شکل جدیدی به خود گرفت و از این پس هزاران شهید تقدیم آزادی فلسطین شدند. لازم به تذکر است که در این زمان جمعیت یهودیان علیرغم مهاجرتهای بیوقفه و .... هنوز در مقایسه با اعراب و مسلمانان در اقلیت بودند. در پنجم ژوئن 1967 (1387ه ق) اسرائیل با یک حمله غافلگیرانه به فرودگاههای کشورهای عربی مصر، سوریه و اردن وارد جنگ شد و کناره غربی رود اردن و نوار غزه در اردن، بلندیهای جولان در مرز سوریه و صحرای سینا در مصر را اشغال کرد که به جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل مشهور شد.
درس مستقیم شکست اعراب این بود که اسرائیل با جنگ کلاسیک رژیمهای عربی، از بین نمیرود به ویژه که متکی به مدرنترین سلاحهای آمریکا و اروپاست و باید با تقویت گروههای چریکی با آن مبارزه کرد. سازمان ملل طی قطعنامهای اسرائیل را ملزم به عقبنشینی از اراضی اشغالی نمود اما اسرائیل خودداری کرد. پس از آن شهر بیتالمقدس را که تحت حاکمیت اردن بود و بیتاللحم و 27 دهکده دیگر را طبق مصوبهای که دولت اسرائیل صادر کرد، ضمیمه خاک خود نمود و کوشید اقلیت 3 هزار نفری یهودی را در بیتالمقدس به اکثریت تبدیل کند که این تعداد را به 190 هزار تن رساند. در 11 آگوست 1969 مسجدالاقصی را به آتش کشیدند و علت آن را اتصال سیمهای برق جلوه دادند. احداث شهرکهای یهودینشین در مناطق اشغالی با سرعت انجام میشد و دولت اسرائیل میکوشید چهره اسلامی شهرهایی مانند بیتالمقدس را تبدیل به شهری یهودینشین سازد. دولت غاصب به عنوان یافتن الواح و کتیبهها و یادبودهای انبیاء و اقوام گذشته دست به حفاریهای زیادی در اطراف مسجد صخره و مسجدالاقصی و حرم بیتالمقدس زد تا بدینوسیله علاوه بر آواره کردن عدهای دیگر از اعراب، زمینه ویرانسازی و تجدید بنای این اماکن را فراهم نماید.
اسرائیل با حمایت آمریکا، انگلیس و اروپا با قدرت پیش رفت و پس از مدتها تلاش و علیرغم مخالفتهای زیاد اعراب و حتی مخالفت سازمان ملل سرانجام دولت اسرائیل پایتخت خود را از تلآویو به اورشلیم (بیتالمقدس) انتقال داد.
پس از جنگ شش روزه در ژوئن 1967 که موجب تحقیر اعراب شد، سازمانهای مقاومت فلسطینی که در اردوگاههایی در اردن، سوریه و لبنان تعلیم میدیدند و استقرار داشتند بر شدت عملیات خود افزودند. شهر کرامه در 25 کیلومتری غرب امان (پایتخت اردن) در درۀ اردن واقع شده است که عدهای از آوارگان فلسطینی را در خود جای داده بود. در اثر جنگ ژوئن 1967 اعراب و اسرائیل، کرامه در 4 کیلومتری خط جدید آتشبس صهیونیستها و در تیررس آنها قرار گرفت و جمعیت آوارگان ساکن کرامه از 25000 نفر به دو برابر افزایش یافت. سازمان فتح با توجه به نزدیکی کرامه به مواضع صهیونیستها آنجا را پایگاه خود ساخت. وزیر دفاع رژیم صهیونیستی اعلام کرد کرامه به پایگاه اساسی مقاومت فلسطین تبدیل شده است و فلسطینیها در مقابل تهدیدات اسرائیل تصمیم به مقابله تا آخرین نفس گرفتند. یکی از توجیهات آنان این بود که با ایستادگی در کرامه به رژیم اردن تفهیم خواهند کرد که ریختن خون فلسطینیها بر سرزمین کرامه به آنان حق ماندن در این سرزمین و گسترش عملیات مسلحانه از دره اردن را خواهد داد. با یورش نیروهای زمینی و زرهی و کاملاً مجهز اسرائیلی به شهر کرامه و جنگ تن به تن با 300 چریک فلسطینی عدۀ زیادی از صهیونیستها کشته شده و سربازان اسرائیلی عقبنشینی کردند. این مقاومت راه و رمز جدیدی را برای پیروزی ملت فلسطین ترسیم کرد و از آن پس عده زیادی داوطلب پیوستن به سازمان چریکی فتح شدند. در نبرد کرامه وسیعترین حمایتهای تودهای و حمایتهای دولتهای عرب نثار مقاومت فلسطین شد که از جمله همکاری ارتش اردن با چریکها بود. اما این همکاری موقت بود و تهدیدات بعدی اسرائیل و رشد مقاومت فلسطین، منازعات چریکها با دولت اردن را تشدید میکرد که منجر به حوادث خونین سپتامبر سیاه در سال 1970 و درگیری رژیم اردن با چریکها شد. ارتش مصر در اکتبر 1973 (1393 ه.ق) به طور ناگهانی و با شعار الله اکبر از کانال سوئز گذشت و با شکستن خط دفاعی بارلیو که در آن زمان به عنوان خط دفاعی تسخیرناپذیر معروف بود و حمایت نیروی هوایی به صحرای سینا و داخل خاک اسرائیل هجوم برد و از طرف شرق نیز به طور همزمان نیروی هوایی سوریه تهاجم علیه اسرائیل را آغاز نمود ودر همان روزهای اول دهها هواپیمای اسرائیل نابود شد و هزاران اسرائیلی کشته یا اسیر شدند و افسانه شکستناپذیری آن باطل شد. اما با حمایت سریع نظامی آمریکا و غرب در روزهای بعد وضع جنگ تغییر کرد و در حالی که اعراب دیگر از کمک به مصر و سوریه دریغ ورزیدند ارتش اسرائیل با هلیبرد نیروها توانست در غرب کانال سوئز منطقه محدودی را به تصرف خویش درآورد. سرانجام در کیلومتر 601 قاهره گفتگو برای پایان دادن به جنگ آغاز گردید که با انعقاد قرارداد صلح، جنگ پایان یافت. پس از جنگ رمضان، انورسادات که به جای جمال عبدالناصر رهبر ملی مصر به ریاست جمهوری رسیده بود، خط سازش با آمریکا و غرب را پیش گرفت.
پس از سرکوبی مقاومت فلسطین توسط رژیم اردن در سپتامبر 1970، بار دیگر ارودگاه آوارگان فلسطینی در لبنان مورد حمله فالانژیستها و راستگرایان لبنان که از سوی اسرائیل حمایت میشدند قرار گرفت. نخست در ماه مه 1975 فالانژهای حزب کتائب (مسیحی مذهب) در عینالرمانه اتوبوس حامل چریکها و مردم غیر نظامی فلسطینی را به گلوله بسته و دهها تن را شهید و مجروح ساختند که این درگیری به سایر نقاط لبنان گسترش یافت و اوج آن محاصره اردوگاه تلزعتر و به توپ بستن آن بود که به علاوه کمبود غذا و دارو هزاران تن کشته و مجروح شدند و از آن پس در لبنان جنگهای داخلی ادامه یافت و ساختار سیاسی جامعه و حکومت لبنان را نیز تحتتأثیر خود قرار داد.
از مهمترین حوادثی که در تاریخ انقلاب فلسطین روی داد و نقطه عطفی در روابط اعراب و اسرائیل بود، پیمان کمپ دیوید در سال 1978 (1398 ه.ق) میباشد. مصر پس از جمال عبدالناصر از اوایل دهه هفتاد به ویژه پس از جنگ رمضان خط سازش را آغاز کرده بود. سادات در 1972 مستشاران نظامی شوروی را از مصر اخراج کرده بود. در سال 1975 نیز قرارداد سینا را با اسرائیل منعقد ساخت و سرانجام در 1978 در محل کمپ دیوید، با مناخیم بگین نخستوزیر اسرائیل و جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا پیمان صلح با اسرائیل را منعقد ساخت و رژیم غاصب را به رسمیت شناخت و شکافی در اعراب به وجود آورد. این واقعه در آستانه پیروزی انقلاب ایران روی داد. اگرچه حوادث قبلی و خیانت کمپ دیوید آثار یأُس و انفعال گستردهای در اعراب و مسلمانان به وجود آورده بود اما پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 (1399ه.ق / 1357ه.ش) و سرنگونی مقتدرترین ژاندارم غرب در منطقه و بزرگترین حامی اسرائیل یعنی رژیم شاه، روح دوبارهای به کالبد مبارزات ضد صهیونیستی دمید و نشاط غریبی در لبنان و فلسطین به پا خاست به ویژه که شعار « امروز ایران فردا فلسطین» سرلوحه شعارهای انقلاب اسلامی ایران بود.
کمک آمریکا به اسرائیل
تلاش دولت هاری ترومن، رئیس جمهور آمریکا در تصویب طرح تقسیم سرزمین فلسطین در سازمان ملل متحد در 29 نوامبر 1947. م سرانجام به پایان قیمومیت انگلستان بر این سرزمین در 14 مه 1948 و تأسیس رژیم اسرائیل منجر شد. هنوز از اعلام تأسیس اسرائیل دقایقی نگذشته بود که ترومن این دولت را به رسمیت شناخت. این اقدام ترومن اسرائیل را به گونهای استوار بر نقشه سیاسی جهان قرار داد. عموم مورخان به نقش حیاتی آمریکا در تأسیس اسرائیل اذعان میکنند. سه نخستوزیر ابتدایی اسرائیل، دیویدبن گوریون، موشه شارت و لوی اشکول که در فعالیتهای دیپلماتیک، نظامی و مالی تأسیس اسرائیل شرکت داشتند، از حمایت آمریکا ستایش کردند.
پس از جنگ جهانی دوم و تأسیس رژیم صهیونیستی، روابط آمریکا و رژیم صهیونیستی وارد مرحله جدیدی شد. تا این زمان، ایالات متحده آمریکا که مناقع خاصی در خاورمیانه نداشت اکنون بر این منطقه متمرکز شد و روابط ویژهای با اسرائیل برقرار کرد. از زمان ریاست جمهوری ترومن تا عصر حاضر، هر رئیس جمهوری که در آمریکا به قدرت رسید خشتی بر خشتهای روابط متقابل دو دولت آمریکا ـ اسرائیل افزوده که در نتیجه آن، روابط دو دولت در ابعاد سیاسی، نظامی و اقتصادی شکل اتحاد پیدا کرده است.
آرچیبالد وابسته نظامی ارشد آمریکا در اسرائیل، در 14 ژانویه 1949، در یک سند محرمانه به پنتاگون گزارش میدهد:
«باید با تمام توان برای جلب دوستی اسرائیل تلاش کنیم. به نظر میرسد این ملت کوچک دارای امکانات بزرگی است. اسرائیل مسلماً مهمترین کشور خاورمیانه خواهد شد. در این منطقه، اسرائیل همان کشوری است که باید از آن حمایت کنیم.»
براساس اسناد و مدارک موجود، ایالات متحده در مهیا کردن زمینه مساعد برای تأسیس رژیم اسرائیل و برقراری روابط حسنه با آن پیش قدم بود. براساس سند شماره 2373 / 1(28 ژانویه 19444)، رای کنگره آمریکا، از دولت این کشور میخواهد:
«تمام تلاشها خیرخواهانه خود را جهت گشایش روند مهاجرت یهودیان به فلسطین به کار گیرد تا مهاجران یهودی حق استعمار و آبادانی این سرزمین و تأسیس دولت یهود آزاد و دموکراتیک را در آن داشته باشند.»
در سند دیگری آمده است:
«ایالات متحده آمریکا در اسرائیل، دوستی ثابت و قوی میبیند و آن دوست از نظر سیاسی و فرهنگ به غرب، وابستگی دارد. ایالات متحده آمریکا به این دوست خود کمک کرده است، همچنین اسرائیل ثابت کرد که دوستی هوادار آمریکاست و قادر است طرحهای سیاسی آمریکا را در منطقه اجرا کند.»
دیویدبن گوریون شاید از این مطلب آگاه بود که رژیم صهیونیستی نمیتواند بهطور کامل خودکفا باشد و از همینرو مسئلهای طرح کرد که بعدها دکترین امنیت ملی اسرائیل براساس آن استوار شد و آن اینگونه: «همواره لازم است اسرائیل حمایت حداقل یک قدرت بزرگ جهان را پشتسر خود داشته باشد.»
وی براساس تحلیلی معتقد بود: «یک دولت کوچک با منافع محدود نمیتواند خود را در زمان جنگ، از جامعه جهانی دور نگه دارد.» به زعم وی، برای حفاطت از امنیت ملی اسرائیل، پشتیبانی دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی یک قدرت بزرگ، ترجیحاً ایالات متحده، امری حیاتی و اجتنابناپذیر است. براساس اینگونه تفکرات، جهتگیری روابط دو دولت آمریکا و اسرائیل به تدریج به سوی وابستگی متقابل پیش رفت.
در سال 1950 روابط آمریکا و اسرائیل وارد مرحله تازهای شد. در ژوئن 1950 دولت اسرائیل تصمیم گرفت به حمایت قاطع از موضع آمریکا در مسئله کره در سازمان ملل متحد بپردازد. از این حادثه، غالباً به عنوان یک نقطه عطف در سیاست خارجی اسرائیل یاد میشود که پس از آن، همین سیر با شدت و حدت ادامه داشته است. در اواخر ژوئیه 1950 بن گوریون به «مک دونالد» سفیر دولت وقت آمریکا میگوید:
«اسرائیل برای همراهی غرب آماده است. وی همچنین خواستار تجهیز یک نیروی نظامی برای حمایت از آمریکا در مقابل حمله احتمالی شوروی شد. وی بهطور صریح و شفاف، خواستار پیوستن اسرائیل به طرح دفاع ـ امنیتی غرب در خاورمیانه شد.»
در خلال دهه 1950 و نیمه دهه 1960 روابط رسمی میان آمریکا و اسرائیل معمولاً دوستانه ولی محتاطانه بود. گرچه بنگوریون دائماً قصد اتحاد با یکی از قدرتهای بزرگ به ویژه ایالات متحده را داشت. اما تا پیش از دولت جانسون هیچ یکی از روسای جمهور آمریکا با نخستوزیر اسرائیل به طور حضوری ملاقات نکرده بودند. در این مقطع (دهه 1950 . م و اوایل دهه 1960) روابط اسرائیل با آمریکا حسنه بود؛ اما فرانسه مهمترین تأمین کننده تسلیحات و شریک استراتژیک اسرائیل به شمار میرفت. این وضعیت تا زمان شارل دوگل، رئیس جمهور فرانسه ادامه داشت. دوگل در اوایل سال 1967 پس از عقبنشینی نیروهای فرانسوی از الجزایر، دیگر به همکاری اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل علیه شورشیان الجزایری نیازی نداشت، ناگهان با اسرائیل قطع رابطه کرد. اما پیروزی اسرائیل در جنگ معروف به شش روزه اعراب و اسرائیل در ژوئن 1967. م این اطمینان را برای دولتمردان آمریکایی به وجود آورد که دولت اسرائیل با توجه به سابقه درخشان آن در حمایت از فرانسه در منطقه و نیز توانایی آن در شکست دولتهای عربی میتواند نقش یک سکوی مناسب را در حمایت از منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه ایفا کند.
از سال 1967 تا 1977 با روی کار آمدن دولت جانسون (1969 ـ 1963) به ویژه دولت نیکسون (74 ـ 1969) و فورد (77ـ 1974)، سنگ بنای رابطه استراتژیک آمریکا و اسرائیل نهاده شد. دیپلماسی رفت و برگشت و فعال هنری کسینجر، وزیر امور خارجه آمریکا در قبال منازعه اعراب و اسرائیل پس از جنگ شوکآور اعراب و اسرائیل در اکتبر 1973. م معروف به جنگ یوم کیپور ناگزیر دو دولت را از نظر دیپلماتیک به هم نزدیکتر کرد. برای نخستینبار بود که ایالات متحده به طور کتبی به اسرائیل تضمین میداد از امنیت این دولت در منازعه با اعراب متخاصم دفاع میکند و در عوض اسرائیل در مذاکرات آتی بر سر عقبنشینی از شبه جزیره سینا انعطافپذیری نشان دهد. بنابراین در این دوره شاهد تحول دیدگاه دولتمردان و مردم آمریکا نسبت به اسرائیل بودیم. ایالات متحده در این دوره به طور مکرر و صریح تضمین کرد که امنیت و موجودیت اسرائیل حفظ شود. سیاستمداران آمریکا به هیچوجه منازعه اعراب و اسرائیل را به صورت مقولهای مجزا و جداگانه ارزیابی نمیکردند بلکه آن را در متن و چارچوبه گستردهتری تحت عنوان رقابت جهانی آمریکا و شوروی مرتبط میدانستند.
روابط آمریکا و اسرائیل در دوره جیمی کارتر (1977 ـ 1981) با رویکرد میانجیگرانه صلح میان اعراب و اسرائیل همراه بود که به صلح کمپ دیوید منجر شد. رونالد ریگان (1989 ـ 1981) اسرائیل را علاوه بر دریچه راهبردی جنگ سرد، به عنوان یک متحد وفادار، دوست و دموکراتیک ارزیابی کرد. در اوایل دهه 1980 دو دولت به علت ترس از توسعهطلبی و نفوذ اتحاد جماهیر شوروی به یکدیگر نزدیکتر شدند و در 30 نوامبر 1981 قرارداد همکاری استراتژیک امضاء کردند. در دوره جورج بوش (1993 ـ 1989) دیدگاه آمریکا نسبت به اسرائیل تعهد و تضمین امنیت غایی اسرائیل و ارج نهادن به همکاری نظامی گستردهتر بوده است. پس از نمایش پیروزمندانه ایالات متحده در جنگ خلیج فارس در سال 1991 و نیز فروپاشی اتحاد شوروی، پایههای روابط دو دولت مستحکمتر و و از لحاظ دیپلماتیک صحنه برای برداشتن یک گام بلندتر به جلو مهیا شد. در دوره کلینتون (2000 ـ 1993) اسرائیل به عنوان یک شریک دیپلماتیک مطلوب مطرح گردید. در این دوره آمریکاییها این احساس را در بین مردم اسرائیل تقویت نمودند که ایالات متحده در سختترین و ناخوشایندترین شرایط رابطه دوستانه و همیشگی با اسرائیل خواهد داشت. در این دوره رابطه استراتژیک امنیتی اسرائیل و آمریکا حتی مستحکمتر از گذشته شد و همکاری مشترک برای توسعه سپر دفاعی کارآمد ضد موشکی بالستیک تقویت بیشتری یافته است. با روی کار آمدن جورج دبلیو بوش و حادثه 11 سپتامبر 2001، گستره روابط دو دولت فزونی یافت. تقویت موضوعاتی نظیر مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی در منطقه خاورمیانه براساس منافع استراتژیک مشترک دو دولت تعریف شده است و سرفصل تازهای از همکاری، در زمینههای سیاسی، اقتصادی و نظامی بین دو دولت بوجود آمد. از سال 2002 تا عصر حاضر دولت اوباما بیش از هر دولتی در آمریکا جهت حمایت تمام عیار از رژیم اشغالگر قدس به صحنه آمد و در مدت ریاست جمهوری خود تا به حال از هیچ کوششی جهت حمایت، تقویت و حفاظت از اسرائیل دریغ نکرده است. چشمپوشی از جنایت اسرائیل در دو جنگی که در سالهای اخیر به فلسطینیان در غزوه تحمیل گردید و قتل هزاران زن و مرد و کودک بیگناه تنها گوشهای از کمکهای آمریکا به اسرائیل است.[1]
بررسی آمار و ارقام در رابطه با کمکهای مادی و معنوی دولت ایالات متحده به رژیم صهیونیستی گویای مطالب جالبی است، مجموع کمک مستقیم آمریکا به اسرائیل تا سال 2003 بالغ بر 140 میلیارد دلار میباشد. این مبلغ جدای از کمکهای نظامی است.
علاوه بر آن واشنگتن، اسرائیل را در مورد حمایتهای دیپلماتیک مستمر خود قرار میدهد. از سال 1982 تاکنون، ایالات متحده، 32 قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحده را که موضوع آن انتقاد از اسرائیل بوده وتو کرده است، که این تعداد از مجموع موارد استفاده از وتو توسط دیگر اعضای شورای امنیت بیشتر بوده است. آمریکا همچنین تلاشهای کشورهای اسلامی برای قراردادن موضوع زرادخانه هستهای اسرائیل در برنامه کار آژانس بینالمللی انرژی هستهای را تاکنون عقیم گذاشته است. [2]اما روابط پنهان و کمکهای ناشناخته که در تاریخ ثبت نشده شاید بیش از موارد ذکر شده باشد.
روابط منفعتطلبانه دوجانبه برای دوطرف سود داشته است زیرا بسیاری از روسای جمهور آمریکا با کمک تبلیغی و مالی لابی صهیونیستی به کاخ سفید راه یافتهاند و از این جهت خود را وامدار صهیونیسم دانسته و حمایت بیچون و چرا از اسرائیل و دولت غاصب صهیونیستی را وظیفه ذاتی خود تعریف میکنند. [3]در ادامه چند سند از کمکهای آمریکا به رژیم صهیونیستی تقدیم خوانندگان میگردد.[4]
منبع:
مرکز بررسی اسناد تاریخی
تاریخ انتشار: 10 آبان 1402
https://historydocuments.ir/?page=post&id=1403
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
https://www.palestinechronicle.com/western-media-whitewashing-israeli-genocide-and-manufacturing-consent/
Western Media: Whitewashing Israeli Genocide and Manufacturing Consent
November 19, 2024 Articles, Commentary
By Jamal Kanj
The systematic dissemination of misinformation position Western media as a key instrument in manufacturing consent for Israel’s wars of genocide.
A UN Special Committee has characterized Israel’s war in Gaza as genocide, while Western “free” media has abandoned its ethical responsibility to cover and or report objectively on the conduct of Israel’s wars in Gaza and Lebanon.
Western corporate media outlets, without exception, acquiesced to Israeli directives barring reporters from entering Gaza. Journalists embedded with the Israeli army report only what Israel permits them to observe, creating one sided heavily filtered narrative.
The programmed absence has deprived Western public of critical information to show what UNICEF describes as the most dangerous place in the world for children. Disregarding these realities, corporate Western media outlets often dehumanize Palestinians, dismissing their grievance while overtly empathizing with the Israelis.
Case in point, they extensively cover the relocation of hundreds of Israeli families, while offering little to no coverage on the Scholasticide of the 625,000 Palestinian children who are unable to attend school for a second year because Israel has damaged or destroyed 85% of Gaza’s schools.
Similarly, they disregard UN documented Israel’s use of “starvation as a weapon of war . . . destroying vital water, sanitation and food systems,” and neglect the plight of 90% of Gaza’s internally displaced population, many of whom have been forced to relocate nine or ten times. In addition, the media’s intentional omission of the destruction of the entire higher education system, with 100% of Gaza’s 12 universities demolished, leaving 88,000 students unable to continue their studies.
Just as with the systematic destruction of Gaza’s educational system, the “free” media has failed to critically report on Israel’s deliberate strategy to dismantle Gaza’s healthcare system. According to former UN High Commissioner for Human Rights Navi Pillay, this strategy involved “relentless and intentional attacks on medical personnel and facilities,” including the killing, detention, and torture of medical staff as part of a “concerted policy to destroy Gaza’s healthcare system.”
By the end of July 2024, the World Health Organization reported that Israel had conducted 498 raids on healthcare facilities. Out of Gaza’s 36 hospitals, less than 16 are partially operational, leading to the near-total collapse of the healthcare system.
The managed “free” media deploys countless reporters in Tel Aviv to cover the effectiveness of Israel’s Iron Dome missile system, yet no one on the ground investigates the starvation in northern Gaza or even show the face of one of the approximately 16,800 murdered children or the anguish of over 17,000 children who have lost one or both parents.
At the same time, the programmed media floods screens with images of a broken glass window in a “Jewish only” colony, but no cameras are allowed to capture the devastated 163,778, plus residential units in Gaza.
The so-called “free” Western media does not question or fact-check Israeli disinformation, hasbara, when American made jets target schools or demolish residential towers under the pretext of “command centers” inside these facilities. Worse yet, the media propagates a false narrative, portraying Israel’s malevolent policies as acts of benevolence because they issue a warning ahead of bombing homes to smithereens, and then murder civilians as they evacuate under the same orders.
Journalists ignore Palestinian voices pointing out that the wide scale destruction of homes, “safe shelters,” and critical infrastructure is part of a calculated Israeli strategy to render Gaza uninhabitable and forcibly displace its residents. Their reporting from afar, normalize Israeli violence and ethnic cleansing as they parrot Israeli Newspeak without scrutiny.
A glaring example of the media abdicating its objectivity is the case of Al-Shifa Hospital, where Israeli military officials showcased an elaborate 3D model purportedly depicting a command center beneath the hospital. The Israeli disinformation was echoed by US President Joe Biden and the White House, further amplifying the false Israeli narratives to an unsuspected public.
In November 2023, Al-Shifa Hospital was occupied by the Israeli army. Doctors were arrested, several tortured to deathin Israeli custody, and the hospital was forced out of service. Western journalists, embedded with the Israeli military, joined the Israeli army to show the world what was claimed to be a military command center beneath the hospital. However, to uncover that the only underground edifices in the hospital’s vast complex were originally designed by Israeli architects Gershon Zippor and Benjamin Idelson, and commissioned by the occupying Israeli Public Works Department in 1983.
The embedded Israeli propaganda tool, aka Western media, accompanied Israel’s chief disinformation officer on a tour of Al-Shifa Hospital but left empty-handed, unable to find the flaunted “command control center” or any military facilities under the hospital. Human Rights Watch later concluded that the military raid at the hospital constituted a war crime after failing to provide evidence “to justify revoking the hospital’s status as protected by the laws of war.”
Rather than holding Israel accountable for destroying a major health facility, the embedded media continued to market Israeli lies to excuse violations of international law. The lack of critical reporting and fact-checking is a betrayal of the journalistic responsibilities, effectively serving as implicit approval or, at the very least, normalization of the Israeli war crimes.
Another case on how the media facilitates violence and aggression is the adoption of Israeli-nuanced jargons that desensitizes readers, and redirects focus. For instance, by framing Israel’s wars against Palestinians in Gaza and the people of Lebanon as a war against “Hamas” or “Hezbollah,” the media employs euphemisms that deflect Israeli responsibility for the broader impact of the war on innocent civilians.
This framing whitewashes Israeli culpability for the destruction of 80% of homes, 60% of the hospitals, 85% of the schools, 100% of the universities, the displacement of 90% of the population, the razing of villages, and the starvation of children, portraying these atrocities as mere “collateral damage,” or unintended victims in a crossfire.
Furthermore, Western media’s dereliction in contextualizing Israeli violations of the international humanitarian law, the findings of the International Court of Justice and International Criminal Court, leaves readers unaware of the legal ramifications and obscures accountability. In doing so, Western media becomes, wittingly or unwittingly, a complicit platform in Israeli hasbara.
Western media has even abandoned fellow local journalists who remained in Gaza and were purposely targeted by the Israeli army. Israel’s assault on the truth, including attacks on journalists and their families, is unprecedented in war zones. According to the Committee to Protect Journalists (CPJ), Israel has murdered 137 journalists and media workers, making it the deadliest since CPJ began collecting data in 1992.
Zionist hasbara, bolstered by a powerful media plutocracy and influential special interest groups in the West, has normalized Israeli lies and bias against Palestinians for over 76 years. This media-constructed narrative distorts public understanding, manipulates public discourse and shapes policy debates.
Inevitably, the systematic dissemination of misinformation shapes a one-dimensional view of the conflict, suppresses dissent, and position Western media as a key instrument in manufacturing consent for Israel’s wars of genocide.
– Jamal Kanj is the author of “Children of Catastrophe,” Journey from a Palestinian Refugee Camp to America, and other books. He writes frequently on Arab world issues for various national and international commentaries. He contributed this article to The Palestine Chronicle